معنی از روی جهل

فارسی به عربی

جهل

جهل

عربی به فارسی

جهل

نادانی , جهل , بی خبری , ناشناسی , جهالت

فرهنگ عمید

جهل

نادان بودن، نادانی،
* جهل‌ بسیط: [قدیمی] حالتی از نادانی که شخص نمی‌داند و اعتقاد به دانستن خود هم ندارد، و به بیان دیگر می‌داند که نمی‌داند،
* جهل مرکب: جهل و نادانی‌ای که خود شخص به آن پی‌ نبرد و خود را دانا و حکیم پندارد که در این صورت جهل او مرکب است از بی‌علمی و بی‌اطلاعی به‌ امورو بی‌خبری و بی‌اطلاعی از نادانی خودش: آن کس که نداند و نداند که نداند / در جهل مرکب ابدالدهر بماند (عبدالواسع جبلی: لغت‌نامه: مُرکب)،

حل جدول

از روی جهل

نادانسته


جهل

نادانی

فرهنگ معین

جهل

(مص ل.) نادان بودن، (اِمص.) نادانی. [خوانش: (جَ) [ع.]]

کلمات بیگانه به فارسی

جهل

نادانی

مترادف و متضاد زبان فارسی

جهل

بی‌اطلاعی، بی‌خبری، بی‌علمی، حماقت، نادانی،
(متضاد) دانش، معرفت

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جهل

نادانستگی، نادانی

فرهنگ فارسی هوشیار

جهل

نادان شدن، نا دانستن


ابو جهل

‎ مولوی این اسم را بمعنی مطلق کافر گرفته است و آنرا با (ان) جمع بسته بمعنی کافران و مشرکان بکار برده است (قس. فرعونان در مثنوی) : عقل با حس زین طلسمات دو رنگ چون محمد با ابو جهلان بجنگ. (مثنوی)


جهل بسیط

پرکان ساده: ندانستن چیزی یا در نیافتن چمی


جهل مرکب

پرکان پیوسته: باور نادرستی که در نهاد آدمی ماسیده باشد

فرهنگ فارسی آزاد

سامری جهل

سامِری جَهْل، منظور حاج محمد کریمخان کرمانی است (نقل از قاموس ایقان)

لغت نامه دهخدا

روی

روی. (اِمص) رو. روب. اسم مصدر از رُفتن، در رفت و روی. (از یادداشت مؤلف).

معادل ابجد

از روی جهل

262

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری